English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2501 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To be observant of the regulations . U ملاحظه مقررات را کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She is a considerate (an inconsiderate ) person . U آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
observed U ملاحظه کردن
to take note of U ملاحظه کردن
consider U ملاحظه کردن
considers U ملاحظه کردن
observe U ملاحظه کردن
perceiving U ملاحظه کردن
perceives U ملاحظه کردن
observes U ملاحظه کردن
observing U ملاحظه کردن
regards U ملاحظه کردن
regarded U ملاحظه کردن
perceive U ملاحظه کردن
regard U ملاحظه کردن
perceived U ملاحظه کردن
noting U ملاحظه کردن
notes U ملاحظه کردن
note U ملاحظه کردن
remarking U تبصره ملاحظه کردن
remarked U تبصره ملاحظه کردن
remarks U تبصره ملاحظه کردن
to take in a reef U با ملاحظه کار کردن
remark U تبصره ملاحظه کردن
heed U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeding U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeded U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeds U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to respect persons U ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
not to lose sight of U ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
disposition U مقررات
regulations U مقررات
arrangements U مقررات
measure U مقررات
arrangement U مقررات
requirement U مقررات
provisions U مقررات
regulation U مقررات
precept U مقررات
precepts U مقررات
ordinance U مقررات محلی
operating instruction U مقررات کار
instruction for assembly U مقررات نصب
mounting instruction U مقررات نصب
holding U نقض مقررات
trancscendent U ماورای مقررات
standard specification U مقررات استاندارد
government regulation U مقررات دولتی
laws of the game U مقررات مسابقه
ordinances U مقررات محلی
The regulations in force . U مقررات جاری
disciplinary regulation U مقررات انضباطی
by law U طبق مقررات
infraction U نقض مقررات
by rule U طبق مقررات
control measures U مقررات کنترلی
military doctorine U مقررات نظامی
army regulation U مقررات ارتشی
assembly instrudactions U مقررات یا دستورات نصب
institute U اصل قانونی مقررات
conditions U مقررات و شرایط اسبدوانی
instituting U اصل قانونی مقررات
manual U مقررات کتاب راهنما
instituted U اصل قانونی مقررات
illegally U برخلاف قانون و مقررات
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
red tape U مقررات دست و پاگیر
illicit U نا مشروع مخالف مقررات
tariff regulations U مقررات تعرفه بندی
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
lodge-books U کتاب مقررات معماری
officialism U رسمیت مقررات اداری
institutes U اصل قانونی مقررات
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
where there is a valid reason U در موارد طبق مقررات اثبات شده
highway dispatch U مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
in duly substantiated cases U در موارد طبق مقررات اثبات شده
road discipline U مقررات عبور و مرور روی جاده
regulation U نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
meter rule U مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
regulatory signs U علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where justified U در موارد طبق مقررات اثبات شده
The regulations are stI'll in force ( effect ) . U این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
prodify U تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
There is an outcry against these regulations. U همه از این مقررات فریادشان بلند است
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
curfews U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
curfew U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
expedite rule U مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
marquis queensberry rules U مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
regards U ملاحظه
considerations U ملاحظه
disregardful U بی ملاحظه
remarked U ملاحظه
unconsidered U بی ملاحظه
regarded U ملاحظه
tact U ملاحظه
incautious U بی ملاحظه
respects U ملاحظه
indiscreet U بی ملاحظه
respect U ملاحظه
incircumspect U بی ملاحظه
rashness U بی ملاحظه گی
unmindful U بی ملاحظه
incosiderate U بی ملاحظه
regard U ملاحظه
remark U ملاحظه
bluftly U بی ملاحظه
gravitas U ملاحظه
remarking U ملاحظه
consideration U ملاحظه
animadversion U ملاحظه
observations U ملاحظه
observation U ملاحظه
cum grano U با ملاحظه
inconsiderate U بی ملاحظه
thoughtless U بی ملاحظه
remarks U ملاحظه
prudence U ملاحظه
unthinking U بی ملاحظه
not unmindful U بی ملاحظه
table of precedence U صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
annotations U تحشیه ملاحظه
blat U بی معنی و بی ملاحظه
wary U با ملاحظه هشیار
heed U ملاحظه رعایت
heeds U ملاحظه رعایت
noted U مورد ملاحظه
heeding U ملاحظه رعایت
heeded U ملاحظه رعایت
irrespective of U بدون ملاحظه
canniness U ملاحظه کاری
worthy of note U قابل ملاحظه
noteless U غیرقابل ملاحظه بی نت
annotation U تحشیه ملاحظه
regrad for others U ملاحظه دیگران
regardant U ملاحظه کننده
circumspective U ملاحظه کار
healable U قابل ملاحظه
regard for others U ملاحظه دیگران
circumspectly U ملاحظه کارانه
circumspect U ملاحظه کار
reckless U بی ملاحظه بی اعتنا
considerately U ازروی ملاحظه
inadvertent U بی ملاحظه سهوی
ciecumspect U ملاحظه کار
systems U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
remarkably U بطور قابل ملاحظه
noteworthily U بطور قابل ملاحظه
without the gloves U جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
oversubtle U بیش از حد ملاحظه کار
remerkableness U قابل ملاحظه بودن
noteworthiness U قابل ملاحظه بودن
unconsidered U غیر قابل ملاحظه
blat U بی ملاحظه حرف زدن
observantly U از روی ملاحظه و رعایت
sizable U قابل ملاحظه بزرگ
noticeably U بطرز قابل ملاحظه
considerably U بطور قابل ملاحظه
As you can see for yourself. U همانطور که ملاحظه می فرمایید
Without the least regard . U بدون کمترین ملاحظه یی
sizeable U قابل ملاحظه بزرگ
thoughtful of others U با ملاحظه نسبت بدیگران
blankly U بدون ملاحظه بکلی
petty U غیر قابل ملاحظه
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
to take off the gloves U رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
Observation of natural phenomena . U ملاحظه پدیده های طبیعی
You must make allowances for his age . U باید ملاحظه سنش را بکنی
unadvied U تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) . U خیلی ملاحظه کار است
notably U بطور برجسته یا قابل ملاحظه
observingly U از روی ملاحظه حرمت گرارانه
guarded U احتیاط امیز ملاحظه کار
glib answer U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
unadvised U تند وبی ملاحظه بی احتیاط
reappraise U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
reappraises U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
hardball U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
reappraising U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
scapegrace U ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
to be wary of saying something U در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
No more Mr. Nice Guy! <idiom> U دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم! [اصطلاح روزمره]
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com